جدول جو
جدول جو

معنی گسسته پی - جستجوی لغت در جدول جو

گسسته پی
بریده زه (کمان)
تصویری از گسسته پی
تصویر گسسته پی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خجسته پی
تصویر خجسته پی
خوش قدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسسته پشت
تصویر گسسته پشت
شکسته پشت، کنایه از بی پشت و پناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خجسته پی
تصویر خجسته پی
خوش قدم، ویژگی کسی که قدمش میمون و مبارک است
نیک پی، فرّخ پی، سپیدپا، فرّخ قدم، فرخنده پی، پی سفید، پی خجسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گسسته دم
تصویر گسسته دم
نفس بریده، آنکه از خستگی نفسش بند آمده باشد
فرهنگ فارسی عمید
آزرده دل: وداع کن که هم اکنون همی بخواهم رفت گسسته دل زنشابور و صحبت احباب. (معزی) گسسته دم. آنکه پس از دویدن خسته شده و نفسش بند آمده باشد: نگر که در پی بویت دویده بود صبا که وقت صبحدمش خوش گسسته دم دیدم. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
بی پناه بی یار بی مدد: همی شدند به بیچارگی هزیمتیان گسسته پشت و گرفته گریغ را هنجار. (عنصری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسسته دل
تصویر گسسته دل
دل شکسته، آزرده دل
فرهنگ فارسی عمید